❤!..عـ‌‌‌‌ــاشــقـــــــــانـــہ‌ھـاے‌ مـــــــن..!❤

باران را دوست دارم چون رفتن را بلد نیست...فقط می آید..

نويسنده :یاسمن
تاريخ: يکشنبه 13 فروردين 1396 ساعت: 11:18

✘چِــقدر سَختــہ

✘از چيـزـے دِل بِكنــے

✘كِـہ تـو رويــاهات

✘يِہ عُمر باهاش زِندگے میكرد

موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 10:42
بخونید خیلی قشنگه

تو یه جمعی مشروب میخوردن...
پیری نوبت سلامتی دادنش رسید.
گفت بخوریم بسلامتی دوبوسه که وقت گرفتنش یکی ازاون دونفر متوجه نمیشه.
میگن دوبوسه...
میگه:آره پسرم
میخندن بهش...
همه ساکت شدند
یکی پیک رو بالا نگه داشت...
گفتن:حالا به سلامتی کدوم دوبوسه؟؟؟
گفت:اولیش وقتی که بچه بدنیا میادومادرش صورتش رومیبوسه وبچه متوجه نمیشه.دومین بوسه وقتی که مادرفوت میکنه وبچه گونه مادرش رومیبوسه ومادرمتوجه نمیشه...
بعضی هاپیک تودستشون خشک شدوبعضی هاهم اشک از چشماشون روان شد...
بسلامتی تمام مادرا
هرکی مادرش عشق اولشن کپی کنه...


موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 7:29

تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم.

خانمی کنارم بود به من گفت؛ چه پولی درميارن اين دکترا، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه. مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود

که پيرمردی از روبرو گفت:

چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن،

پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره.

حالم با اين حرف پيرمرد جان گرفت، انگار يک دسته قوی سفيد توی ذهنم به پرواز درآمدند.

پيرمرد همچنان حرف ميزد: هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، الهی کوفتش بشه از کجا آورده که ما نميتونيم.

بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده، فقير نيست، سر چهارراه گدایی نميکنه، نوش جونش" حال خيلی ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.

وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره، متر رو به جای قدش ، دور “قلبش” میگیره، خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد .!.

موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 11:32

ببین رفیق!

اگه طُ رفیق مني

همه چیزتم مال منه ؛

غمات ، غصه هات ، لبخندت

تنها جایي که بهت اجازه میدم ناراحت شي زیر تابوت منه ...

موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 11:31

گذشته هایت را ببخش

زیرا آنها همچون کفشهای کودکیت

نه تنها برایت کوچکند بلکه تورا

از برداشتن گامهای بزرگ بازمیدارند..!!!



موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 11:29

🍃

شازده کوچولو به سیاره دوم رفت. آنجا فقط یک پادشاه تنها زندگی میکرد.

بعد از ملاقاتی کوتاه , شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند.

اما فرمانروا که دلش میخواست او را نگه دارد گفت:

نرو, تورا وزیر دادگستری میکنیم.


شازده کوچولو گفت: اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم

فروانروا گفت:

خب, خودت را محاکمه کن! این سخت ترین کار دنیاست! اینکه بتونی درباره خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی.

موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 11:22
امروز سوار يه تاكسى شدم

صد متر جلو تر يه خانمى كنار خيابون ايستاده بود
راننده ى تاكسى بوق زد و خانم رو سوار كرد
چند ثانيه گذشت
راننده تاكسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه
خانم مسافر: ممنون
راننده تاكسى : لباتون رو برجسته كرده
خانم مسافر سايه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پايينُ لباشو رو به آينه غنچه كرد.
خانم مسافر: واقعاً؟؟!
راننده تاكسى خنديد با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه كرد
راننده تاكسى : با رنگِ لاكتون سِت كردين؟! واقعاً كه با سليقه اين تبريك ميگم
خانم مسافر:واى ممنونم..چه دقتى معلومه كه آدمِ خوش ذوقى هستين
تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن..
موقع پياده شدن راننده ى تاكسى كارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى،اگه ماشين خواستى زنگ بزن به من..
خانم مسافر كارت رو گرفت يه چشمكِ ريزى هم زد و رفت..
اينُ تعريف نكردم كه بخوام بگم خانم مسافر مشكل اخلاقى داشت يا راننده تاكسى...
فقط ميخواستم بگم..
تويه اين چند دقيقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسيده باشه
كه راننده ى تاكسى هم يك خانم بود..


ما با تصوراتی كه تويه ذهنِ خودمونِ قضاوت ميكنيمـ
موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 11:20
❌}✠رفیق
یه روزی میرسه😊
صبح از خواب پا ميشي💙
.
گوشيتو ور ميداري ميبينی pm نداري ازم 💬
.
ميگيري ميخوابي😴
.
ظهر پا ميشي 😉
.
ميبيني تو تلگرام آفم 🙂

.
ميبيني جواب كامنتاي کسی رو هم ندادم
.
اس ميدي💬
.
ج نمياد😕
.
ناراحت ميشي😒
.
بعد يساعت باز اس ميدي😃
.
ج نمياد😟

زنگ ميزني🙃
.
مشترك مورد نظر خاموش ميباشد📵
.
تلگرام~>>اخرین بازدید.....
.
ميزني بيرون 🚶
.
خبري نيس 😶
.
عصبانی ميشي 😡
.
ميگي گور باباش 😏
.
شب ميخوابي💤
.
ولي بفكرمي که کجام چرا نیسم 😓
.
هنوزم بيخبر 😯؟؟!!
.
صب ديگه مياي در خونمون😑
.
صوت قشنگ عبدالباسط 🎼
.
داربستي كه واسه پارچه ميزنن
.
شك ميكني😰
ميري جلو🚶
.
مارا در غم از دست رفتن فرزند عزيزتان شريك بدانيد 😳
.
ماشيني كه پشتش اعلامیه زدن و اسم من روشه :)
.
پلک ميزنى.باورت نمیشه 😱
.
ميدوئي تا خونتون🏠 🏃
.
تو راه اشكاتو پاك ميكني :)
.
ميشني جلو در تو 😔

ميبندي چشاتو 😣❤️
.
خاطره ها 😞
.
صدام 📞 ❤
.
حرفام 💬👄
.
فحشام😔❤️
.
خنده هام...😂😄

رد دادن هام🔫😏

عکسام🙁👌

تو كمد دنبال پيرن مشكي 👕♥️
.
عصري، سر خاك 😿🙈
.
تسليت به مامانم👵

تاج گلا💐🌹 😞

👕لباساي مشکی!
.

اون روز همه هسن فقط من نیسم
موضوع: <-CategoryName-> ,
نويسنده :یاسمن
تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 11:18

وقتی یه نفررو همش ببخشی٬

این فرصتو ازش میگیری

که بفهمه هر اشتباهی

یه تاوانی داره…

موضوع: <-CategoryName-> ,
درباره من
.
ﺷَــــﺐ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷـــــﻮﺩ !!. . . .
ﮔﻠﻮﯾَـــﻢ ﭘُــﺮ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ. . . .؛
ﭘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑُـﻐـﺾ ِِ ﺳَﻨﮕﯿـــﻦ
ﺑُـﻐﻀﯽ ﮐﻪ ﻧـــﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﮐَـــﺪ،،،،
ﻭ ﭼﺸﻤــــــــﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘــــــــــﺎﮎ ، ﺑــﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨــﺪ . . . .!!!،،
ﻭ ﺍﻣـــــﺎ ﺩﻟــﻢ . . . . ؛
ﺩﻟــﻢ ﭘُـﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺍﺯﺩﺭﺩﻫـﺎﯾﯽ ﭘُـﺮ ﺍﺯ ﺣــــﺮﻑ،،
ﺣـﺮﻑ ﻫــﺎﯾﯽ ﻣﻤﻠـﻮﺀ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــﻮﺕ که ﯾﮏ ﺑــﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﻓَﻮَﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ ﻭ
ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾــــﻮﺍﺭ ِِ ﻣَـﺠــﺎﺯﯼ . . . . ؛
ﺁﺭﺍﻣــــــــــ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧــــــــﺪ !!!!!
و
این کار هرشب من است!!!!
.
آرشيو
ابزارک هاي وبلاگ
قالب وبلاگ

RSS

دانلود آهنگ
'
کد حباب و قلب
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]