باسلام به شما بیننده ی گرامی؛
باتشکر از شما به خاطر بازدید از وبلاگم و نظرات خوبتون .اگر در مورد وبلاگ نظر یا انتقادی داشتید حتما در بخش نظرات هر مطلب ذکر فرمایید .اگر تمایل به تبادل لینک دارید حتما من را مطلع کنید تا تبادل لینک صورت بگیرد و در ضمن اگر کسی دوست دارد که در وبلاگ به عنوان نویسنده فعالیت کند من را مطلع کند تا او را در بخش نویسندگی وبلاگ قرار دهم.نظر فراموش نشود ،باتشکر از شما.
اینستاگرام ما:http://instagram.com/_yasaman2001
تلگرام ما:https://telegram.me/qalbee_yakhi
شايد آن روز که سهراب نوشت:
"تا شقايق هست زندگي بايد کرد"
خبري از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينگونه نوشت:
هر گلي هم باشد، چه شقايق چه گل پيچک و ياس
زندگي بي مهدي
زندگي با غمهاست
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی.پیرمرد از دختر پرسید:- غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه.- چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن.- چرا؟ - چون قشنگ نیستم .- قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه.- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.-دخترک گفت راست می گی؟ - از ته قلبم آرهدخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده...
یادت باشه
اگر گذشته رو به دوش بکشی ،کمرت خم میشود
اگر بذاری زیر پات ،قدت بلند میشه
سر سطر بنویس.......؟؟؟
جوانها در زندان ....!!
دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ........!!
پدران سگ دو برای نان......!!
بنویس.........؟؟؟
بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...!
بابا سهمی برای استخدام ندارد...!
بنویس .......؟؟؟
آن بچه سرطان دارد....!
هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است،
خانه ی آنها پایین شهر است ،
اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ،
بنویس......؟؟
تلاش ما بی ثمر است !
صاحب خانه بابا را جواب کرد...!
حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟
بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.!
بنویس......؟؟؟
نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...!
بنویس......؟؟
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...،
سقف خانه ما چکه میکند....!
بنویس.......؟؟؟
پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..!
بنویس......؟؟؟
در سرزمین من همه..؟؟
یا سنگ میفروشند ...!
یا سنگ میزنند ....!
یا سنگ می اندازند ...!
یا سنگ دل اند ...!
بنویس.......؟؟
مادران داغ دارن !
پدران بیمار !
بنویس ......!!
پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ،
جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند !
دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند
بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد !
برگه ها بالا
🦋